مدح ابا عبدالله الحسین (علیه السلام)
سلامٌ عَلی ساکن کربلا غم رسید
دوباره بوی کربلا بر مشامم رسید
دوباره دل آتش گرفت و جگر آب شد
بوی عطر اسفند ماه محرم رسید
خدا بار ما را در این یک دهه بسته است
چه فیض عظیمی به ما زیر پرچم رسید
خوش آمد گوی هر شب روضه ها ، فاطمه ست
خودش زودتر از همه با قَدِ خم رسید
خدایی دم سینه زن های ارباب گرم
خدایی دم عیسوی کی به این دم رسید
اگر رتبه داده زهرا به این اشک ما
به زخم رگ حنجر تشنه مرحم رسید
صدای بّنَیَّ رسید و دل خواهرش پاره شد
به بانگه عرش عاقبت ذبح اعظم رسید
همه روضه خوان های دلسوخته آمدند
کُمِیت آمده محتشم با مَورّد رسید
شعر روضه ورود به کربلا
گر چه این خاک پناه همه پیغمبرهاست
روضه هایش سبب خم شدن مادرهاست
خواهرش زد به سر و گفت کجا آمده ایم
خار این سوست گودال درآن سوتر هاست
ظهر امروز اذان گفت و علی و دیدم
ظهر یک روز سرت روی تن اکبرهاست
ساربان دید عقیق یمنت را امروز
بعد از این غصه من بردن انگشتر هاست
خوشبحال من و کلثوم که با عباسیم
عصر یک روز سنان همسفر خواهرهاست
باز امروز منو بافتن گیسوهاست
حیف که قسمتشان آتش و خاکسترهاست
چقدر دختر نوپاست خدا رحم کند
بعد از این چنگ حرامی به سرش افتاده
بنشین تا که از امروز گلویت بوسم
وای از روز دهم نوبت این حنجرهاست
چه بلایی به سر حنجرتان می آید آه آه
تقصیر من و کندی این خنجر هاست
دل من غرق امیدست اگر باشی تو
معجرم نیز سفیدست اگر باشی تو
شعر نوحه (زمینه) ورود به کربلا
خیمه مزن ای نورِ چشمانم حسین جانم
خاکِ غریبِ این زمین کردهِ پریشانم
دلم خون شد ، در این صحرا ، بیا برگرد ، گل زهرا
مظلوم حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم
آخر شود تعبیرِ خوابِ کودکیِ من
تشنه به خونِ توست سنان و نیزه دشمن
به خاک افتی ، لب عطشان ، تنت اینجا ، شود عریان
مظلوم حسین من ، حسین من ، حسین من
خیمه مزن ای نورِ چشمانم حسین جانم
خاکِ غریبِ این زمین کردهِ پریشانم
دلم خون شد ، در این صحرا ، بیا برگرد ، گل زهرا
مظلوم حسین جانم ، حسین جانم ، حسین جانم
------
اینجا دهد بوی در و دیوار خونین را
آید صدای غصه دار مادرش زهرا
ذبیح بالقفا گردید اسیر نیزه ها گردید
شعر نوحه (سنگین) ورود به کربلا - حاج حسین سازور
سر آشفتگی قافله دارد اینجا
با مدینه چقدر فاصله دارد اینجا
این بیابان چقدر خار مغیلان دارد
خبر از پای پُر از آبله دارد اینجا
این سرازیر تنگ ، دل نگرانم کرده
همچنان سعی و صفا ... دارد اینجا
تو بیا زیر زره پیرُهن تنگ نپوش
عده ای قاتل بی حوصله دارد اینجا
از نظر بازی این قوم دلم می لرزد
غارت چادر و معجر صله دارد اینجا
ناز بازی علی را زنظر پنهان کن
وای بر حال رباب حرمله دارد اینجا
ترسم آخر سر یک بوسه مرا پیر کنی
خبر از نیمه شب و قافله دارد اینجا
حیف ترکیب رخت نیست که بر هم بخورد
ذبح با خنجر کُند مساله دارد اینجا
ممنون از زحماتتون، شعر های فوق العاده ای هستند.