مناجات با حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا
فقط نه صبح من از ابرهای تار پُر است
گلوی جاده ام از بُغض انتظار پُر است
بیا که زردی پاییز با تو بی معناست
جا که عهد تو از سبزی بهار پُر است
اگر که دفترت از خاطرات من خالیست
میان دفتر من از تو یادگار پُر است
به خاک های مسیرت نگاه کن گاهی
که زیر هر قدمت ، قلب هر بیقرار پُر است
مگیر خورده اگر منتسب شدیم به تو
چرا که همیشه دور و بَرِ گُل خار پُر است