مناجات با حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا
دلدار زهرا راحت جانم تو هستی
تنها دلیل اینکه می خوانم تو هستی
آنروزهایی که کسی دور و برم نیست
آقا خدا را شکر، می دانم تو هستی
از دامن چرک گناهانی که کردم
آنکس که می گیرد به دامانم تو هستی
هر هیئتی رفتم به خود گفتم که لابد
شاید میان روضه مهمانم تو هستی
هر بار بغض گریه هایم می شکافد
در قطره های سرخ بارانم تو هستی
با حال خوش یکبار قرآن باز کردم
دیدم همه آیات قرآنم تو هستی
بی تو کی از دین خدا بو برده بودم
سر منشا اینکه مسلمانم تو هستی
درد مرا فن اطبا کارگر نیست
داروی این قلب پریشانم تو هستی
دل را گرفتار دوایت کردم آقا
در کربلا خیلی صدایت کردم آقا
---------------------------------------
روضه شهادت حضرت زهرا (س)
در اولین نماز غریبی بدون تو
جز اشک من نمانده نصیبی بدون تو
دست علی پس از تو به کاری نمی رود
دیگر نه آن دلی ست شکیبا بدون تو
هر لحظه خاطرات تو را می کنم مرور
جز یاد تو که نیست طبیبی بدون تو
چادر نماز دختر تو می کشد مرا
دارد عجب صدای نجیبی بدون تو
گاهی که پیش بستر خالی نشسته است
بر دخترت کجاست مجیبی بدون تو
(دیشب دعا کردی عجل جانت بگیرد
امشب دعا کن دخترت زینب بمیرد)
کار حسین تو ز تسلی گذشته است
دارد حسن نوای عجیبی بدون تو
خیز و ببین که زندگیم سخت در هم است
به یاد من نمانده حبیبی بدون تو
تابوت هم که آینه دق شده مرا
حیدر شده بلا زده بی بی بدون تو
دیوار و در به جای همه حرف می زنند
دیگر نیاز نیست خطیبی بدون تو
در قتلگاه ،زندگی آسان نمی شود
تنها رواست شیب خضیبی بدون تو
از عطر یاس هر سحرت مانده در حرم
تنها شمیم سرخی سیبی بدون تو