مناجات با خدا - شب نهم رمضان المبارک 1392
گر چه به سینه نالهی جانکاه میکِشم
خود را کنار سفرهی الله میکِشم
من آن کسم که داده ز کف هر چه داشته
دارم به حال و روز خودم آه میکِشم
شد ارتفاع کوه گناهان من بلند
بیطاقتم که نالهی کوتاه میکِشم
من سخت بین نفس خودم گیر کردهام
بنگر چهها ز دشمن همراه میکِشم
این های هایِ خسته به جایی نمیرسد
انگار ناله را ز ته چاه میکِشم
از بیکسی به کوی تو آوردهام پناه
بنگر چگونه چهره به درگاه میکِشم
اصلاً بعید نیست که من هم عوض شوم
دل را به راه دلبرِ دلخواه میکِشم
دارم به شوق آمدنت گریه میکنم
یک سال انتظار بر این ماه میکِشم
کار مرا حسین دوباره درست کرد
من نوکرم خجالت از آن شاه میکِشم
بیانات :
حاج آقا به ترجمه و توضیح فرازهایى از آخرین قسمت مُناجات خمس عشرة ( الخامسةُ عَشر ) پرداخته و نکاتى را عارض شدند که به پاره اى از این نکات و آموزه ها خواهیم پرداخت؛
اِلهى اَسْکَنْتَناٰ داراً حَفَرَتْ لَناٰ حُفَرَ مَکْرِهٰا... ؛اى خدا ما را در این خانه ى دنیا منزل دادى که به مکر چاهها بر سر راه ما کنده؛ پس این به ما نشون میده که ما در زندگى مون، در تحصیل مون، در اشتغال مون و ... باید خیلى مراقبت و دقّت کنیم! پس این هم ورطه اى است (دنیا) که خدا اینطور قرار داده است.
وَ عَلَّقَتْنٰا بِاَیْدِى الْمَنٰایٰا فی حَبآئِلِ غَدْرِهٰا... و ما از دست آمال و آرزوها به رشته هاى خدعه و فریبش آویخته؛ یعنى خدایا دنیایی که رشته هاى آرزوها هم باعث پیچش من شده و دنیایى که پر و سرشار از آمال و آرزوهاست! حالا میگیم دیگر ما در آرزو که هیچ، در سود آرزوى خودم حبس شدم.
فَاِلَیْکَ نَلْتَجِئُ مِنْ مَکٓائِدِ خُدَعِها... از تو درخواست مى کنم که ما را از مغرور شدن دنیا؛ یعنى خود دنیا که غرور آفرین است، من هم که خودم غرور دارم، میخورد تنگ هم چه شود!!!
وَبِکَ نَعْتَصِمُ مِنَ الْأِغْتِرارِ بِزَخارِفِ زینَتِها... و زیب و زیورش نگاه دارى؛ خدایا واقعاً من از این سختى ها و زینت هاى دنیوى به تو و عصمت تو پناه میبرم یعنى اگر کسى به عصمت خدا پناه ببرد خدا نگهش میداره.
فَاِنَّهَا الْمُهْلِکَةُ طُلاَّبَهَا.... که این دنیا طالبانش را هلاک مى سازد؛ الْمُتْلِفَةُ حُلاَّلَهَا، الْمَحْشُوَّةُ بِالْافاتِ، الْمَشْحُونَةُ بِالنَّکَباتِ، اِلهى فَزَهِّدْنا فیها وَسَلِّمْنا مِنْها بِتَوْفیقِکَ وَعِصْمَتِکَ... و واردانش را نابود مى گرداند این دنیا پر از بلا و آفت و رنج و نکبت است، اى خدا تو ما را به توفیق و نگهداریت زهد و بى علاقگى به دنیا عطا کن و از شرّ و فسادش جان ما را به سلامت بدار؛ باید از خدا بخوایم که ما رو از این ورطه هاى دنیایى نجات بدهد! فقط خدا کنه اگر هم تو ورطه اى گرفتار میشیم، اعتقادى نباشه! چقدر از دوستان ما بودند که میومدند مناجات و شب زنده دارى ولى همچین عوض شدند و رنگ عوض کردند که رفتند که رفتند...!!!
خدایا ما رو از ورطه هاى دنیا و آخرت نجات بده.
جای خون در رگم شراب ریختهاند
مهر اولاد بوتراب ریختهاند
اشعار روضه حضرت علی اکبر علیه السلام – قسمت اول
گویا جزر و مد شمشیر است
هر چه من زود هم رسم دیر است
در قیامند نیزهها به تنت
که چنین قوم غرق تکفیر است
بس که قتل تو شرح میخواهد
لشکری بر تنت به تفسیر است
بر سر پیکر تو جان دادم
بس که این منظره نفسگیر است
نالههای مرا جواب بده
عشوه کم کن که این پدر پیر است
اشعار روضه حضرت علی اکبر علیه السلام قسمت دوم
از خیمهها درآمده خواهر بلند شو
زینب رسیده است برادر بلند شو
دنبالت آمده همه را زیر و رو کند
پس تا نبرده دست به معجر بلند شو
دشمن به ریش خونی تو خنده میزند
پس پشت کن به خندهی لشگر بلند شو
گفتم عبا بیاورد عباس از خیام
برخیز، اذان بگو، سر منبر، بلند شو
اینجا درست نیست، مکش زانو اینچنین
از روی پیکر علیاکبر بلند شو
حالا که اشک و نالهی زینب قبول نیست
اصلاً بیا به خاطر مادر بلند شو
تو میخوری زمین، جگرم آب میشود
ای وارث دلاور خیبر بلند شو
منبع : دوستداران حاج منصور ارضی