مناجات با خدا - شب چهاردهم رمضان المبارک 1392
من کیم عبد گنهکار، الهی العفو
من کیم بندهی سربار، الهی العفو
منم آن کس که نمک خورد و نمکدان بشکست
نه که یک بار، چه بسیار، الهی العفو
نَفْس من ولکن من نیست، خدایا چه کنم
خسته از این همه آزار، الهی العفو
با گناهی که ز من سر زده، بین من و تو
چیده شد این همه دیوار، الهی العفو
من زمین خوردهام و آمدهام توبه کنم
با چنین وضع اسفبار، الهی العفو
بزنی یا نزنی مال توام، جانِ علی
پس بیا رحم کن این بار، الهی العفو
چیزی از سوختن من که نصیبت نشود
پس نجاتم بده از نار، الهی العفو
مهربانی کن و اینبار مرا نیز ببخش
ذوالکرم، حضرت غفار، الهی العفو
زیر چتر کرمت آمدهام رب کریم
با علی حیدر کرار، الهی العفو
ای خدای علی و فاطمه، ای رحمت محض
میزنم در همه جا جار، الهی العفو
ذکر من بعد سلامی به حسینبنعلی
میشود لحظهی افطار، الهی العفو
بیانات :
حاج آقا با ادامه ى بحث پیشین خود فرمودند:
بارها عرض کردیم، همانطورى که اساتید ما هم فرموده اند که شهوت انواع گوناگونى دارد و فقط به شهوت جنسى خلاصه نمى شود، به طور مثال خوننده شهوت خوندن داره، بعضى ها شهوت گوش کردن دارند؛ لذّت میبره از شنیدن، امّا عملى در کار نیست که اون چیزى که حق بوده و شنیده بهش عمل کند! شهوت دیدن، پست، مقام، رشته ى تخصّصى ى آقا و .... مگه میشه از این هواى نفس در رفت؟!؟ لذا فرمود، هفتاد سال جنگیدم تا تونستم کنترلش کنم!
یعنى کسى که هواى نفس دارد از حق محروم میشه و آرزوهاى بلند مى کنه... امیرالمومنین(ع) فرمود: کسى که آرزوهاى بلند دارد از آخرت غافل مى شود!
ما باید از خودمون بپرسیم که انسان هاى داراى عزّت نفس چطور شد که به حدود و مرز رضایت خدا رسیدند؟!
الان شما ببینید بالاى سر در بازار مى زنند؛ عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنیم؛ بعد میبینى همون بازارى ها دست مى کنند تو جیب همدیگه، همه به چه کنم چه کنم دچار شدند...!
حضرت صادق (ع) مى فرماید؛ کسى که خدا او را مى بیند، آنچه مى گوید مى شنود و آنچه عمل مى کند مى داند... دیگر کار نادرست انجام نمى دهد و بعد حضرت مى فرماید این است که به مقام خوف رسیده است...!!!
بزرگان ما فرمودند، تقوا داشتن و مومن بودن سخت نیست! سخت آن است که بخواهیم از عادت هاى غلطمون دست بکشیم و بیایم سمت خدا...حالا هرکى که هستى، در هر سنّى که باشى، هر شغلى که داشته باشى که انشاءالله باز هم راجع به هواى نفس و این تکه صحبت خواهیم کرد.
دوباره حرف دیشبم رو تکرار می کنم، بچّه ها ، داداش ها، عزیزان، کیا دنبال بندگى خدا هستند...؟!؟! فقط مى خواى این موعظه ها و صحبت ها رو بشنوى؟!؟! خوب اینهارو برسون به عمل ببین چقدر قشنگه...!
هنوز ما بچه ایم...!!! باز هم حرف بزرگانم رو میزنم؛ آى بچه هاى ریش دار، بیاید یک کم دست از بچّه گى بکشیم. یک موقعی ضرر مى کنى که کسى دیگه این حرفارو بهتون نمیزنه!
بندگى کن تا که سلطانت کنند... یعنى چى سلطان؟!؟ یعنى انقدر مقامت بره بالا که بتونى هواى نفست رو کنترل کنى...!
حالا باز هم وقت کردى غیبت کن...!!! جوک بگو... این و اون رو مسخره کن...؛ همه هم میگن حق با منه! ببینید حق چقدر مظلوم شده و کجاها رفته! رُک بهتون بگم شب ها نیاى اینجا بگیرى بخوابى من دعات مى کنم! بیشترم ثواب مى کنى؛ امّا اگر میاى اینجا باید به قصد آدم شدن بیاى؛ این حرف دستوریه ... یک روایت خوندم خودم ترسیدم؛ مى گفت روز قیامت یکسرى تو عرق شرم خودشون دفن مى شوند! اینطوریه بچّه ها بترسید...! اصلاً کجا اومدیم؟! کجا مى خواهیم بریم؟!؟ اصلاً خوف کسى نداره، این زندگى نیست که من و تو داریم! خدایا ما چى کم داریم؛ اونهارو بهمون بده!
اشعار روضه حضرت زهرا سلام الله علیها قسمت اول
آتش و دود چه غوغا میکرد
مادرم فاطمه آوا میکرد
پشت در یاری بابا میکرد
پدرم داشت تماشا میکرد
حسنین و من و کلثوم یکجا
بزدیم ناله ز دل وا اماه
----------------------------------------
قیامتم چو به دیوان حشر پیش آرند
میان آن همه تشویش در تو مینگرم
------------------------------------------
اشعار روضه حضرت زهرا سلام الله علیها قسمت دوم
زهرای تو که هست، به مردم نیاز نیست
وقتی که آب هست، تیمم نیاز نیست
حرفی نزن گلوی تو را میکِشد طناب
وقتی اشاره هست، تکلم نیاز نیست
خاکستر علی شدهام چند مدتیست
بال و پر مرا که به هیزم نیاز نیست
دستم به پای ضربهی اول خودش شکست
با این حساب ضربهی دوم نیاز نیست
کو دست تو علی که بگیرم ببوسمش
دست تو را به بیعت مردم نیاز نیست
حتی اشاره بار مرا میزند زمین
این بار شیشه را به تهاجم نیاز نیست
منبع:دوستداران حاج منصور ارضی