مناجات با خدا - شب شانزدهم رمضان المبارک 1392
باز کن در که گدای سحرت برگشته
بندهی خسته ز عصیان، به درت برگشته
باز هم دربهدری، دور و برت برگشته
سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته
اصلا انگار نه انگار گنهکارم من
به تو اندازهی یک عمر بدهکارم من
گرچه آلودهام و خوار ولی آمدهام
با همان فطرت پاک ازلی آمدهام
دیدم از غیر درت بیمحلی آمدهام
دست پر هستم و با نام علی آمدهام
از عقوبات منِ غمزده تعجیل بگیر
عبد آلوده پشیمان شده تحویل بگیر
بنده وقتیکه فرو رفت به مرداب گناه
خواست از چاله درآید ولی افتاد به چاه
وای از دست رفیقی که مرا برد ز راه
من زمین خوردم و او جای دعا کرد نگاه
حرف پرواز زد اما همه طنّازی بود
دوستت دارم آن دوست دغلبازی بود
حال، من آمدهم حال مرا بهتر کن
دیگر از دست خودم خسته شدم باور کن
با چنین بنده که داری به مدارا سر کن
تا سحر، جانِ مرا مست می کوثر (حیدر) کن
دارم امید، مقیم حرم یار شوم
من به قربان علی تا دم افطار شوم
گر چه اندازهی یک کوه، گنه سنگین است
آشتی با تو همیشه مزهاش شیرین است
سفرهای را که تو چیدی، چقدر رنگین است
آخر کارِ هر آنکس که بیاید این است
اولین قطرهی اشکی که ز چشمش ریزد
از دلش نالهی یا فاطمه برمیخیزد
بیانات :
در این سحرگاه حاج آقا به ادامه ى مباحث خود پیرو شب هاى گذشته پرداخته و اینگونه فرمودند:
همانطور که دیشب عرض کردیم؛ این خود رأیى، خود مختارى، مشورت نکردن و... باعث شده که من حدود حلال خداوند رو مراعات نمیکنم و زیر پا مى گذارم! همانطورى که در سوره قیامت آمده است داریم که؛ خود انسان اراده مى کند، بطوریکه بهشت و دودخ خدا رو خودش تکذیب مى کنه، بیخال میشه! میگه نه اینطورى نیست! میزنه زیر قیامت! میگه اصلاً قیامت چیه؟! یعنى از حلال خدا که تجاوز بکنى اینطورى میشه... میگه کى رفته اونور( قیامت و دنیاى آخرت)؟!؟ خواهش میکنم برید تفسیر سوره ى قیامت رو ببینید و مطالعه کنید...
من به خوننده ها و شاعران عرض کردم؛ کار به جایى میرسه که توهّمات جاى عقل رو میگیره... و میگى من اینطور میفهمم!
یعنى این خود رأیی و خود محورى و اینها به جایى میرسد که انقدرمن و تو گناه مى کنیم که از حلال لذّت نمى بریم و از مرز حلال خدا که میگذریم هیچ! به حرام هم مى رسیم! خیلى ها هستندها...!!! از صنف هاى همختلف! که دیگه از حلال لذت نمى برند چون نرفتند دنبالش!
خلاصه که عزیزان من؛ باید بیاى تو مسیر و حرکت کنى! الان کارى که در سال هاى قبل هم انجام دادیم، کارشناس هاى مذهبى تو مسجد و اطراف مسجد گذاشتیم، چه در آقایون و چه در خانم ها... که بیاین و مسائل و سوالاتتون رو بپرسید؛ در ضمن اینجام که آقاى ملکى هم مسئله شرعى میگه و هم تفسیر قرآن عرض مى کنند! هرکى نیاد و استفاده نکنه سرش کلاه میره!
منظور از این حرفا اینکه؛ آقا، خانم، بزرگ و کوچیک باید حلال و حرام خدا رو دقّت داشته باشى و بهش عمل کنى...!!! کِى ما میخواهیم بفهمیم که فرداى قیامت مسئولیم؟!؟! کِى؟!؟ مواظب باشید...! حدود حلال خدا را رعایت کنید.
خدایا ما فقط امیدمون به خودت هست که ما درست بشیم، این حرف هارم که میزنیم چون نداریم، خودت باید بهمون عنایت کنى و عطاکنى! خدایا هرچه ما لازم داریم به ما عنایت کن.
اشعار روضه امام حسن علیه السلام
حدیث من مگر از لطف تو حسن باشد
وگر نه شاعر تو کی خسی چو من باشد؟!
غریبی تو عجیب است یا حسن که تویی
کسی که در وطن خویش بیوطن باشد
کسی نبود که مرد جدال با تو شود
عجیب نیست اگر قاتل تو زن باشد
هزار حرمله تشییع کرده است تو را
مدینه نقطهی پیوند تیر و تن باشد
به حرمتِ کفن پاره پارهات آقا
برادر تو یقیناً که بیکفن باشد
شعر برای حضرت رباب (س):
باب خداست تا به خدا محفل رباب
ما را به عرش میبرد آه دل رباب
کشتی شکست خوردهی طوفان کربلا
پهلو گرفت گوشهای از ساحل رباب
اشعار مدح امام حسن علیه السلام استاد ولیالله کلامی زنجانی
بارالها سینه را پر نور کن
شر شیطان را ز دلها دور کن
هر که بدبین است بر آل علی
یا بده آگاهیش یا کور کن
بارالها نور عینم دادهای
اعتبار نشئتینم دادهای
میکنم سجده به مهر کربلا
نعمت حبالحسینم دادهای
گفتیم که بر در موالی برویم
در شهر کرم حضور والی برویم
ای پایهگذار کاخ احسان و کرم
ما را مگذار دست خالی برویم
بر شعر زلال شاه بیتی تو حسن
اکسیر قریحهی کمیتی تو حسن
از درگه تو کسی نگردد مأیوس
والله کریم اهلبیتی تو حسن
ساقی به قدح میِ صفا میریزد
ساقی عرق شرم و حیا میریزد
خورشید، ستارگان نور افشان را
از عرش به پای مجتبی میریزد
ملک سرمست جام اهل بیت است
فلک در زیر پای اهل بیت است
خدا بر بام خلقت یک علم زد
و آن پرچم به نام اهل بیت است
امین وحی با کل ملائک
کبوترهای بام اهل بیت است
میان چارده نور الهی
حسن بدر تمام اهل بیت است
ابالفضل دلاور، عبد صالح
نگهبان خیام اهل بیت است
بیا صاحب زمان اینجا بقیع است
نوا خیزد ز جان اینجا بقیع است
به پشت نردهها قبر امامان
ندارد سایهبان اینجا بقیع است
همینجا بود شور محشر افتاد
حسن دنبال نعش مادر افتاد
شاخه طوبی را در آن کوچه زدند
نخل طوبی را در آن کوچه زدند
بچههای فاطمه شیون کنید
مادر ما را در آن کوچه زدند
اشعار روضه حضرت علی اصغر علیه السلام حاج محمود کریمی
لب تو حدّاقل سیر بود، بهتر بود
به جای خون به لبت شیر بود بهتر بود
ز خون، محاسن و پشت لبت جوانه زده
به عمه گفتم اگر پیر بود بهتر بود
برای اینکه سرت بر زمین نیفتد، نی
به تاب زلف تو درگیر بود بهتر بود
سرت به نیزه که دیدم، به خویش گفتم اگر
بچهم اسیر در غل و زنجیر بود، بهتر بود
گلوی کوچک تو جا برای نیزه نداشت
به جای نیزه اگر تیر بود بهتر بود
تمام حنجرت از تیر رشته رشته شده
به دست حرمله شمشیر بود، بهتر بود
منبع:دوستداران حاج منصور ارضی
مناجات با خدا - شب شانزدهم رمضان المبارک 1392
باز کن در که گدای سحرت برگشته
بندهی خسته ز عصیان، به درت برگشته
باز هم دربهدری، دور و برت برگشته
سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته
اصلا انگار نه انگار گنهکارم من
به تو اندازهی یک عمر بدهکارم من
گرچه آلودهام و خوار ولی آمدهام
با همان فطرت پاک ازلی آمدهام
دیدم از غیر درت بیمحلی آمدهام
دست پر هستم و با نام علی آمدهام
از عقوبات منِ غمزده تعجیل بگیر
عبد آلوده پشیمان شده تحویل بگیر
بنده وقتیکه فرو رفت به مرداب گناه
خواست از چاله درآید ولی افتاد به چاه
وای از دست رفیقی که مرا برد ز راه
من زمین خوردم و او جای دعا کرد نگاه
حرف پرواز زد اما همه طنّازی بود
دوستت دارم آن دوست دغلبازی بود
حال، من آمدهم حال مرا بهتر کن
دیگر از دست خودم خسته شدم باور کن
با چنین بنده که داری به مدارا سر کن
تا سحر، جانِ مرا مست می کوثر (حیدر) کن
دارم امید، مقیم حرم یار شوم
من به قربان علی تا دم افطار شوم
گر چه اندازهی یک کوه، گنه سنگین است
آشتی با تو همیشه مزهاش شیرین است
سفرهای را که تو چیدی، چقدر رنگین است
آخر کارِ هر آنکس که بیاید این است
اولین قطرهی اشکی که ز چشمش ریزد
از دلش نالهی یا فاطمه برمیخیزد
اشعار روضه امام حسن علیه السلام
حدیث من مگر از لطف تو حسن باشد
وگر نه شاعر تو کی خسی چو من باشد؟!
غریبی تو عجیب است یا حسن که تویی
کسی که در وطن خویش بیوطن باشد
کسی نبود که مرد جدال با تو شود
عجیب نیست اگر قاتل تو زن باشد
هزار حرمله تشییع کرده است تو را
مدینه نقطهی پیوند تیر و تن باشد
به حرمتِ کفن پاره پارهات آقا
برادر تو یقیناً که بیکفن باشد
شعر برای حضرت رباب (س):
باب خداست تا به خدا محفل رباب
ما را به عرش میبرد آه دل رباب
کشتی شکست خوردهی طوفان کربلا
پهلو گرفت گوشهای از ساحل رباب
اشعار مدح امام حسن علیه السلام استاد ولیالله کلامی زنجانی
بارالها سینه را پر نور کن
شر شیطان را ز دلها دور کن
هر که بدبین است بر آل علی
یا بده آگاهیش یا کور کن
بارالها نور عینم دادهای
اعتبار نشئتینم دادهای
میکنم سجده به مهر کربلا
نعمت حبالحسینم دادهای
گفتیم که بر در موالی برویم
در شهر کرم حضور والی برویم
ای پایهگذار کاخ احسان و کرم
ما را مگذار دست خالی برویم
بر شعر زلال شاه بیتی تو حسن
اکسیر قریحهی کمیتی تو حسن
از درگه تو کسی نگردد مأیوس
والله کریم اهلبیتی تو حسن
ساقی به قدح میِ صفا میریزد
ساقی عرق شرم و حیا میریزد
خورشید، ستارگان نور افشان را
از عرش به پای مجتبی میریزد
ملک سرمست جام اهل بیت است
فلک در زیر پای اهل بیت است
خدا بر بام خلقت یک علم زد
و آن پرچم به نام اهل بیت است
امین وحی با کل ملائک
کبوترهای بام اهل بیت است
میان چارده نور الهی
حسن بدر تمام اهل بیت است
ابالفضل دلاور، عبد صالح
نگهبان خیام اهل بیت است
بیا صاحب زمان اینجا بقیع است
نوا خیزد ز جان اینجا بقیع است
به پشت نردهها قبر امامان
ندارد سایهبان اینجا بقیع است
همینجا بود شور محشر افتاد
حسن دنبال نعش مادر افتاد
شاخه طوبی را در آن کوچه زدند
نخل طوبی را در آن کوچه زدند
بچههای فاطمه شیون کنید
مادر ما را در آن کوچه زدند
اشعار روضه حضرت علی اصغر علیه السلام حاج محمود کریمی
لب تو حدّاقل سیر بود، بهتر بود
به جای خون به لبت شیر بود بهتر بود
ز خون، محاسن و پشت لبت جوانه زده
به عمه گفتم اگر پیر بود بهتر بود
برای اینکه سرت بر زمین نیفتد، نی
به تاب زلف تو درگیر بود بهتر بود
سرت به نیزه که دیدم، به خویش گفتم اگر
بچهم اسیر در غل و زنجیر بود، بهتر بود
گلوی کوچک تو جا برای نیزه نداشت
به جای نیزه اگر تیر بود بهتر بود
تمام حنجرت از تیر رشته رشته شده
به دست حرمله شمشیر بود، بهتر بود
منبع:دوستداران حاج منصور ارضی