اشعار مناجات با خدا - شب بیست و سوم رمضان المبارک 1392
الهی اغفرلنا تقصیرنا
الهی ارحم لنا یا ربنا
خوانده ای ام به سویت
بنده پیر تو آمده آمده
الهی عبد شرمنده آمده
آمده به امید جود و عطا
الهی عبد گنه کار آمده
دوباره گدای سربار امده
بنده ات به شوق دیدار آمده
الهی عبد پشیمان توام
سائل و محتاج احسان توام
رد مکن امشب که مهمان توام
قبولم بنما شبیه شهدا
آمدم شنیدم میخری مرا
بنما یک لطف دیگری مرا
از کرم تا نجف کی میبری مرا
امشب که من بیقرار مهدی ام
تا سحر در انتظار مهدی ام
مشتاق وصل دیدار مهدی ام
آخر کجایی آخر نگار آشنا
عفوم کن به نورعین فاطمه
آمدم با حسین شاه فاطمه
آمدم با شاه سرجدا
بحق ارباب بی کفن حسین
بحق یار دور از وطن حسین
بحق پاره پبراهن حسین
نامه ی مرادست زهرا بده
شب قدر بیا روزی ما بده
جانم را بگیر و کربلا بده
--------------------------------
اشعار روضه حضرت رقیه (س)
بابایی، دستى بکش بروى من
بابایى، آتش گرفته موى من
بابایى، شانه بزن گیسوى من
بابایى، بر زخم دل نمک زدند
بابایى، بى تو مرا کتک زدند
بابایى، هر شب مرا کتک زدند
بابایى، آتش گرفته موى من
بابایى، شانه بزن گیسوى من
بابایى،به زخم دل نمک زدند
بابایى، بى تو مرا کتک زدند
بابایى، با دست که نه لگد زدند