نوای عرش

صوت و کلیپ حاج آقا منصور ارضی

نوای عرش

مراسم بعدی

دهه اول محرم 1394 حاج آقا منصور ارضی

**************

1) مسجد ارک تهران

از چهارشنبه 22 مهر94 بمدت 10 شب

همزمان با اقامه نماز مغرب و عشاء

میدان پانزده خرداد

2)حسینیه صنف لباسفروشها

از سه شنبه21 مهر 94 بمدت 15 روز صبح

همزمان با اقامه نماز صبح

خیابان سعدی جنوبی

3)حرم عبدالعظیم حسنی (ره)

بعد از دهه اول محرم ، نیمه شبهای جمعه

دو ساعت مانده به اذان صبح

لوگوی سایت

نوای عرش

مناجات با خدا - شب بیست و هفتم رمضان المبارک 1392

وقت دعا سرشت روانی مرا بس است 
در گفتگوی با تو زبانی مرا بس است
اصلا نگویم این که مرا هم محل بده
از خانه ات همین که نرانی مرا بس است
من انتظار این همه نعمت نداشتم
ازسفره ی تو تکه ی نانی مرا بس است
امشب بَران سرم که خودم را عوض کنم
تنها اگر به خویش بخوانی مرا بس است


گرچه دلم لیاقت میخانه را نیافت
پیمانه ای مرا بچشانی مرا بس است
خواهی بزن ولی نه به پیش نگاه خلق
محشر به دست و پا نکشانی مرا بس است
من زیر بار معصیتم ضعف کرده ام
یارب برای توبه توانی مرا بس است
راه نجات چیست بجز روضه ی حسین
تنها به کربلا برسانی مرا بس است

--------------------------------

اشعار درد و دل با امام رضا علیه السلام
حالا که راه و رسم تورا نیستم بلد
حالا که دستم به ضریحت نمیرسد
حالا که هیچ کس به گدا سر نمیزند
پس مرحمت کنید حرم را بیاورید
روزی چشم ترم را بیاورید


خشکیده چشم من نم باران کجاست پس!؟
چشم رئوف حضرت سلطان کجاست پس!؟
دل بیقرار شد شب ایوان کجاست پس(شاه خراسان کجاست پس)!؟
باید به کی بگویم و از کی بخواهمت
آقا به جان مادرتان دوست دارمت


شبها هزار آه کشیدم به یادتان
پل میزنم ز ارک به باب الجوادتان
گفتی بمن که میرسم آخر به دادتان
ای داد ای هوار به روحم جلا بده
جانم به لب رسیده به من کربلا بده


بس که رواق های تو دارای پنجره ست
در لابه لای روزنه هر پنجره گره ست
در ذهنم از کرامتتان پر زخاطره ست
فولاد ، در حیاط شما نرم میشود
دل با نسیم عفو شما گرم میشود
----------------------------

اشعار روضه امام حسین علیه السلام
یَا ابنَ شَبیبٍ  اِنْ کُنْتَ باکِیاً لِشَئٍ فَاْبکِ لِلْحُسَیْنِ
روضه بخوان برای من از حنجر حسین
از ضربه های شمر به پشت سر حسین
از التماس های لب خواهر حسین

با چکمه ات مزن بران پیکر حسین
با ما بگو چه بود اَذَلًّ عَزیزُنا
یعنی چه که یهود اَذَلًّ عَزیزُنا 
یعنی چه عمه را وسط خیمه ها زدند
اشراف کوفه پشت سر هم می آمدند
دیدن دختران همه در اشک روان
تاپشت دست صورت زنها نشانه رفت
سوی لباس ها سر تازیانه رفت

  • ۹۲/۰۵/۱۴
  • ۴۶۶۵ بازديد

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
     
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10