مناجات با حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا
صحبت آن بود که بار غم جانان بِکِشیم
قسمت این شد که عمرى غم هجران بِکِشیم
حسرت چشم تماشا به سحر باید برد
شاید از دیده ى شب چشمه ى باران بِکِشیم
دل طوفانى اگر خضر ره ما بشود
مى توان ناز رخ یار به هر آن بِکِشیم
خیمه نزدیک تر از این نشود با دل ما
تا به کى دور ز او، سر به گریبان بِکِشیم
مهزیار است مگر یک شبه مهمان حبیب
گفت دلدار که ما منّت مهمان بِکِشیم
...
مصلحت بهتر ازین نیست که تامحضر دوست
بار عشقش به وفا همچو شهیدان بِکِشیم
جا نمانیم که جاى دل ما اینجا نیست
بال و پر تا حرم حضرت سلطان بِکِشیم
یا به ما تذکره ى کرب و بلا را بدهید
یا که بار دل خود را به خراسان بِکِشیم
کربلا کعبه ى عشق است و دلم در اِحرام
دست باید ز غم علقمه از جان بِکِشیم
ما رو تبعید نمایید به بین الحرمین
از حرم تا تَه گودال حسین جان بِکِشیم
اشعار روضه حضرت ابالفضل العباس علیه السلام
بر لب آبم و از داغ لبت مى میرم
هر دم از آن لب جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفادارى را
بى سبب عشق تو آمیخته شد با شیرم
کربلا کعبه ى عشق است و منم در احرام
شد در این کعبه عشّاق دو تا تفسیرم
دست من خورد به آبى که نصیب تو نشد
چشم من داد بر آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست کنم قربانت
تا که تکمیل شود حج من و تقدیرم
اى قد و قامت تو معنى قد قامت من
وصل شد حالِ قیامم ز عمودى به سجود
بى رکوع ماند نماز منو این تکبیرم
پیکرم را بسوى خیمه ى اصغر مبرید
چون خجالت زده زان تشنه لب شیرینم
منبع:دوستداران حاج منصور ارضی
صوتشو نمی ذارید؟
با تشکر