نوای عرش

صوت و کلیپ حاج آقا منصور ارضی

نوای عرش

مراسم بعدی

دهه اول محرم 1394 حاج آقا منصور ارضی

**************

1) مسجد ارک تهران

از چهارشنبه 22 مهر94 بمدت 10 شب

همزمان با اقامه نماز مغرب و عشاء

میدان پانزده خرداد

2)حسینیه صنف لباسفروشها

از سه شنبه21 مهر 94 بمدت 15 روز صبح

همزمان با اقامه نماز صبح

خیابان سعدی جنوبی

3)حرم عبدالعظیم حسنی (ره)

بعد از دهه اول محرم ، نیمه شبهای جمعه

دو ساعت مانده به اذان صبح

لوگوی سایت

نوای عرش

طره ی مویی که افسون شد کمندش می کنند

زُلف مِشکین و چَلیپا را بلندش می کنند

می برند در حیاط خانه جایش می دهند

آن غزالی را که صیادان پسندش می کنند

بی سبب انگور نیشابور ما شیرین نشد

غوره ی تلخی که دستت خورد قندش می کنند

هر که منظور نظر شد ، در بساط عاشقی

بر در درگاه سلطان مستمندش می کنند

شعر درهم برهمی گفتم ، که دیدم در حرم

خادمان با آب و جارو بند بندش می کنند

پس تو دریا هستی و کانون امواج خودی

سوره ی عشقی که از سوی خدا لازم شدی

تو نبودی خانه ام را خوان رنگینی نبود

تو نبودی هیچکس دلجوی مسکینی نبود

در حریمت شاه و رعیت روزی یکسان خورند

هر چه گشتم در حرم بالا و پایینی نبود

گفته ام با یاعلی موسی الرضا خاکم کنند

چون که دیدم بهتر از این ، ذکر تلقینی نبود

کاسه آوردم ، شکستی ، گفتی از اینجا نرو

پس خدا را شکر ظرف من به جز چینی نبود

آن چنان که بوی عطر مُشک می چسبد به ما

بر سر این سفره نان خشک می چسبد به ما

تا حرم را دیدم اشکم گشت جاری مثل نیل

زیر آن سایه که از گنبد به سویم شد گسیل

از همان سر در که زد شیخ بهایی رد شدم

دیدم آقا زشتِ اعمالِ مرا کرده جمیل

هر کسی بار گنه بر دوش میبرد آمد و

پای گنبد رفت خلوت کرد بعدا شد خلیل

رخت خدامی به تن کردم و از آن شب به بعد

نیمه شب ها صحن جارو میزدم با جبرئیل

ما فقط سلمان به پابوسی طوبا برده ایم

بازدیدش را رضا پس داد جای کل ایل

حضرت سلطان به ایران آمد و ایران ما

جملگی سلمان شدند از سیستان تا اردبیل

پس همانطوری که زَر ، از سنگ و کاشی بهترست

با علی و فاطمه فامیل باشی بهترست

در جواب هر سلامی که به عرضت می کنم

بارها گفتی خودم از تو شفاعت می کنم

تیغ ابروی تو شد صیاد آهوی دلم

این چنین بر دادن جان ، میل و رغبت می کنم

من که زیر سایه ی باب الجوادت راحتم

کی پس از این خواهش رفتن به جنت می کنم

بارها از این گنه آلوده دعوت کرده ای

حال دیگر من تو را دعوت به هیات می کنم

امر کردی فَبکِ لِلمَظلوم، فَبکِ لِلحُسین

هر که می گوید حسین از تو اطاعت می کنم

جان به قربان تو ای آنکس که جانت دست اوست

غصه ی جد غریبت استخوانی در گلوست

تو خودت گفتی حرامی ها همین که آمدند

جَدِّ ما را چون شکارت هر مسیری می زدند

گریه ها کردی برای ساعتی که کوفیان

بهترین زن های عالم را اسیری می برند

خواهری فریاد می زد ساربان آهسته ران

ساربان بی حیا در پاسخش زد نیشخند

تاجر کوفی صدا زد جنس ارزان آمده

دختری فریاد زد خلخال خون آلود چند

غصه ای بالاتر از اینکه به زن های حرم

کوفیان بی وفا خرما تَصَدُق می دهند

  • ۹۲/۰۶/۲۷
  • ۱۰۵۴ بازديد

نظرات (۱)

خیلی کارتون خوبه فقط ای کاش سایت یه تقسیم بندی موضوعی هم داشت در مورد ائمه...

که مال هرکدوم جدا بود...
پاسخ:
سلام علیکم
دعا بفرمایید موانع برطرف بشه ، بروی چشم
دعا یادتون نره

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
     
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10