مناجات با حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا
راضى مشو که رانده از اینجا کنى مرا
خواهى مگر که از سر خود وا کنى مرا
کوشش مکن به دورى خود عادتم دهى
دارم امید حلّ معما کنى مرا
بگذار هم نواى دعاى شبت شوم
خوب است در کنار خودت جا کنى مرا
دل مرده را بجز دم گرمت چه حاجت است
پژمرده ام که باز تو احیا کنى مرا
بیمار عشق منّت درمان نمى کشد
دارم طمع به وصله مداوا کنى مرا
عمرم دگر به لحظه شمارى فتاده است
تنها به این امید که اِبقا کنى مرا
آب بقا به دیده ى من اشک روضه است
زین چشمه ى حیات مسیحا کنى مرا
کو عاشقى که بهتر از این آرزو کند
خواهد ز تو فدایىِ زهرا کنى مرا
من بار خود به منزل مقصود مى کشم
آرى اگر تو بیمه ى اُقبا کنى مرا
هرگاه من به ذکر رضا ناله مى کنم
یابن الحسن چه خوب تماشا کنى مرا
یکبار هم شده تو مرا کربلا ببر
شاید شهید غربت مولا کنى مرا
اشعار مربوط به اول ذی الحجه – ازدواج پر سرور امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها
روز ازل که شیعه ی پا کارتان شدیم
سلمان شدیم و میثم تمّارتان شدیم
ما از اضافه ی گِلِتان خلق گشته ایم
این بوده علتش که گرفتارتان شدیم
وللهِ نوکریِ شما افتخار ماست
شادیم از این که خادم دربارتان شدیم
وقتی به سمت و سوی شما بال می زنیم
حس می کنیم ، جعفر طیارتان شدیم
تا پای جان به پای شما ایستاده ایم
از بس که کشته مرده ی رفتارتان شدیم
سوگند می خوریم که ما با شما خوشیم
ما با علی و فاطمه و مرتضی خوشیم
وقتش رسیده است که حالا ملائکه
زینت کنند ، بام جَنان را ملائکه
در صور خود فرشته ی مأمور می دمد
ای ساکنان عرش خدا یا ملائکه
در آسمان چهارم اقامت کنید چون
جشن مُفَصَّلی شده بر پا ملائکه
پیوند آسمانی زهرا و مرتضاست
دریا رسیده است به دریا ملائکه
برگ امان از آتش دوزخ عطا کند
بر ساکنان عالم و دنیا ملائکه
بخشیده شد گناه صغیر و کبیرشان
تنها به عشق حیدر و زهرا ملائکه
شکر خدا که رحمت حق بی عدد شده
زهرا عروس فاطمه بنت اسد شده
خورشید مصطفی که ضحایش زبانزد است
مصداق حی العطاست که عطایش زبانزد است
زهرا لباس نو به عطا می کند عطا
بیخود که نیست جود و سخایش زبانزد است
جبریل هم ز سفره ی او رزق می برد
زیرا شنیده طعم غذایش زبانزد است
بِیتَش شده محل عبور و مرور وحی
پیغمبر است و غار حرایش زبانزد است
حور الانسیه شدنش جای بحث داشت
از بس که این فرشته نَمایَش زبانزد است
آیینه ای که پرتو او را کسی ندید
رفته به مادرش که حیایش زبانزد است
یک پنجره زمین به صداقش درآمده
با این حساب لطف خدایش زبانزد است
آری خدا خدایی خود را به پاش ریخت
اصلا عجیب نیست بهایش زبانزد است
مریم اگر دو وعده غذایش آسمانی است
زهرا همیشه مائده اش آسمانی است
این دو چقدر عاشق و دلداده ی همند
هر دو عزیز جان نَبیِّ مکرمند
این دو اساس زندگیشان قناعت است
آیینه خدیجه و آقای عالمند
سوگند خورده اند فدایی هم شوند
در پای عهد بسته شده سخت محکمند
در پشت در خانه یا عرصه نبرد
پرچم به دوش در صف خط مُقَدَّمَند
هر کس شب عروسی خود غرق شادی است
این دو چرا شکسته دل و غرق ماتمند
با گریه ی رسول خدا گریه می کنند
ذی الحجه هست و شور محرم گرفته اند
دلواپس رسیدن ماه محرمند
در اول جوانی شان قد کمان شدند
هر دو ز داغ کرب و بلا روضه خوان شدند
با قامتی کمان شده چون دال می روند
تا آسمان عاطفه بی بال می روند
بالای تَل فقط به سر و سینه می زنند
در هر دقیقه خواهری از حال می رود
با خنجری که کهنه شده شمر بی مرام
دارد به سوی زخمی گودال می رود
همراه با اراذل و اوباش کوفیان
خولی برای غارت خلخال آمده است
منبع:دوستداران حاج منصور ارضی
اشعار مربوط به اول ذی الحجه – ازدواج پر سرور امیرالمومنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها
روز ازل که شیعه ی پا کارتان شدیم
سلمان شدیم و میثم تمّارتان شدیم
ما از اضافه ی گِلِتان خلق گشته ایم
این بوده علتش که گرفتارتان شدیم
وللهِ نوکریِ شما افتخار ماست
شادیم از این که خادم دربارتان شدیم
وقتی به سمت و سوی شما بال می زنیم
حس می کنیم ، جعفر طیارتان شدیم
تا پای جان به پای شما ایستاده ایم
از بس که کشته مرده ی رفتارتان شدیم
سوگند می خوریم که ما با شما خوشیم
ما با علی و فاطمه و مرتضی خوشیم
وقتش رسیده است که حالا ملائکه
زینت کنند ، بام جَنان را ملائکه
در صور خود فرشته ی مأمور می دمد
ای ساکنان عرش خدا یا ملائکه
در آسمان چهارم اقامت کنید چون
جشن مُفَصَّلی شده بر پا ملائکه
پیوند آسمانی زهرا و مرتضاست
دریا رسیده است به دریا ملائکه
برگ امان از آتش دوزخ عطا کند
بر ساکنان عالم و دنیا ملائکه
بخشیده شد گناه صغیر و کبیرشان
تنها به عشق حیدر و زهرا ملائکه
شکر خدا که رحمت حق بی عدد شده
زهرا عروس فاطمه بنت اسد شده
خورشید مصطفی که ضحایش زبانزد است
مصداق حی العطاست که عطایش زبانزد است
زهرا لباس نو به عطا می کند عطا
بیخود که نیست جود و سخایش زبانزد است
جبریل هم ز سفره ی او رزق می برد
زیرا شنیده طعم غذایش زبانزد است
بِیتَش شده محل عبور و مرور وحی
پیغمبر است و غار حرایش زبانزد است
حور الانسیه شدنش جای بحث داشت
از بس که این فرشته نَمایَش زبانزد است
آیینه ای که پرتو او را کسی ندید
رفته به مادرش که حیایش زبانزد است
یک پنجره زمین به صداقش درآمده
با این حساب لطف خدایش زبانزد است
آری خدا خدایی خود را به پاش ریخت
اصلا عجیب نیست بهایش زبانزد است
مریم اگر دو وعده غذایش آسمانی است
زهرا همیشه مائده اش آسمانی است
این دو چقدر عاشق و دلداده ی همند
هر دو عزیز جان نَبیِّ مکرمند
این دو اساس زندگیشان قناعت است
آیینه خدیجه و آقای عالمند
سوگند خورده اند فدایی هم شوند
در پای عهد بسته شده سخت محکمند
در پشت در خانه یا عرصه نبرد
پرچم به دوش در صف خط مُقَدَّمَند
هر کس شب عروسی خود غرق شادی است
این دو چرا شکسته دل و غرق ماتمند
با گریه ی رسول خدا گریه می کنند
ذی الحجه هست و شور محرم گرفته اند
دلواپس رسیدن ماه محرمند
در اول جوانی شان قد کمان شدند
هر دو ز داغ کرب و بلا روضه خوان شدند
با قامتی کمان شده چون دال می روند
تا آسمان عاطفه بی بال می روند
بالای تَل فقط به سر و سینه می زنند
در هر دقیقه خواهری از حال می رود
با خنجری که کهنه شده شمر بی مرام
دارد به سوی زخمی گودال می رود
همراه با اراذل و اوباش کوفیان
خولی برای غارت خلخال آمده است
منبع:دوستداران حاج منصور ارضی