مناجات با حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا
غریبه بودم و چون آشنا پذیرفتی
چه شد به درگه خوبان مرا پذیرفتی
دوباره از سر لطف و عطا امام زمان
چه شد که با همه جرم و خطا پذیرفتی
به روی من نزدی بی لیاقتم آقا
بدون وقفه و چون و چرا پذیرفتی
مُحَرَّم آمد و با خویش مَحرَمَم کردی
مرا به کِسوت اهل عزا پذیرفتی
به نام دلبر زهرا قبولمان کردی
فقط به حق سریع الرضا پذیرفتی
به بزم روضه ارباب جایمان دادی
کنار سفره آل عبا پذیرفتی
به کوی جَدِّ غریبت مرا فرا خواندی
به نوکری شَهِ سر جدا پذیرفتی
دم سلام به آقای بی کفن
ما را تو جزء زائر کرببلا پذیرفتی
اشعار روضه حضرت علی اصغر (ع) - قسمت اول
ندانم گریه است این یا که خنده ست
عزیزم هر چه می باشد کُشَنده ست
گلم از خواب نازت نپری که
سرت بد جور در یک پوست بندست کُشَنده ست
زبانت آب کرده خواهرت را
لبانت پیر کرده مادرت را
کدامین را به مادر پس رسانم
همین قنداقه را یا که سرت را
چه زود این غنچه را پژمرد این تیر
گمانم حنجرت را خورد این تیر
خدایا شکر دستم بود ورنه
سرت را باخودش می برد این تیر
اشعار سینه زنی حضرت علی اصغر (ع)
لای لای ، گل نازم ، به آغوشم ، بخواب اصغر
آتش ، مزن بابا ، تو بر جان رباب اصغر
لبت برهم ، نزن جانم ، گل تشنه ، نسوزانم
لای لای علی جانم ، علی جانم ، علی جانم ،
رفتی ، به معراج از روی دستم ، گُل پرپر
امضاء ، به طومارم زده خونت علی اصغر
گلوی تو ، شده پاره ، رباب از من شد آواره
لای لای علی جانم ، علی جانم ، علی جانم ،
لای لای ، گل نازم ، به آغوشم ، بخواب اصغر
آتش ، مزن بابا ، تو بر جان رباب اصغر
لبت برهم ، نزن جانم ، گل تشنه ، نسوزانم
لای لای علی جانم ، علی جانم ، علی جانم ،
زیر ، عبای خود ، گلویت را ، نهان کردم
رویی ، ندارم من ، سوی خیمه ، که برگردم
سرت مانده ، سر دوشم ، تن خونین ، به آغوشم
لای لای علی جانم ، علی جانم ، علی جانم ،
لای لای ، گل نازم ، به آغوشم ، بخواب اصغر
آتش ، مزن بابا ، تو بر جان رباب اصغر
لبت برهم ، نزن جانم ، گل تشنه ، نسوزانم
لای لای علی جانم ، علی جانم ، علی جانم ،
"اصغر من کی به زبان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده"
"ای گل پرپر من ، علی اصغر من"
"امشب حرم آل علی آب ندارد
امان از دل زینب ، امان از دل زینب
طفلان همه از تشنه لبی خواب ندارند
امان از دل زینب ، امان از دل زینب"
"آب فرات بسته شد ، فاطمه دلشکسته شد"
"وای وای عمو عمو العطش
عمو جان مُردَم ز سوزِ عطش"
اشعار روضه حضرت علی اصغر (ع) - قسمت دوم
چنان زد حنجر پاکت صدا کرد
تنت زا روی دستم جابجا کرد
همان تیری که سقا را زمین زد
تو را در پیش چشمانم فدا کرد
تو رفتی و دل من تنگ مانده
فقط گهواره ات از جنگ مانده
نشد شیرت دهم اما عزیزم
به روی سینه جای چنگ مانده
