مناجات با امام حسین (ع)
وقتی تب مستانه بودن مال من شد
ساقی شدی پیمانه بودن مال من شد
خیلی برایش غصه خوردم سالها تا
کلب در میخانه بودن مال من شد
قلاده ام را گوشه ایوان که بستند
با دیگران بیگانه بودن مال من شد
تقدیر من اینست پای تو بسوزم
در آتشت پروانه بودن مال من شد
دست نوازش با کرم ، مال شما شد
دست فقیر خانه بردن مال من شد
راحت شدی آخر مرا بیچاره کردی
راحت شدی افسانه بودن مال من شد
خون دلم را پس فرستادی برایم
آخر چرا بیعانه بودن مال من شد
آوارگی زلف تو آواره ام کرد
در روضه بی کاشانه بودن مال من شد
پروانه دور گنبدت شد مال فطرس
دنبال آب و دانه بودن مال من شد
از نامت آقا اعتبارش مال مردم
شکر خدا دیوانه بودن مال من شد
من نوکری کردم ولی از برکت تو
در منصبی شاهانه بودن مال من شد
اشعار روضه دوطفلان حضرت زینب (س)
جز این دو میوه قلبم ثمر نداشتم
ببخش که اگر پسر بیشتر نداشتم
برای اینکه شبیه تو بی کفن باشند
برایشان کفن از خانه برنداشتم
مصیبت علی اکبر ، قَدِ مرا خم کرد
و گرنه دست بروی ، کمر نداشتم
بیا دو تا پسرم را ، خودم فدات کنم
که دشمن تو نگوید ، جگر نداشتم
بخاطر تو ز خیمه نیامدم بیرون
وگرنه هیچ غمی ، در نظر نداشتم
غصه مخور ، مادر شهید شدم
تو فکر کن که از اول ، پسر نداشتم
هزار مثل پسرهای من ، فدای سرت
ببخش که اگر پسر بیشتر نداشتم
اشعارسینه زنی (زمینه) دوطفلان حضرت زینب (س)
لاله های من فدایت ، هر دو نذر کربلایت
من کفن پوشاندم اینجا ، نوگلانم را برایت
یاحسین جان یاحسین جان ،یاحسین جان یاحسین جان
هردوشان دلداده هستند ، دو یل آزاده هستند
تا شوند مانند اکبر ، در رهت آماده هستند
یاحسین جان یاحسین جان ،یاحسین جان یاحسین جان
من به عشقت پروراندم ، این دو را اینجا رساندم
جای لالایی به هرشب ، بحرشان ذکر تو خواندم
یاحسین جان یاحسین جان ،یاحسین جان یاحسین جان
اشعارسینه زنی (واحد) دوطفلان حضرت زینب (س) حاج منصور ارضی - حاج مصطفی روحانی
در مقام ذبح اعظم پیش تر از هاجرم
کودکانم را فدایت می کنم ای دلبرم
گر اجازه داشتم از تو به میدان می زدم
پهلویم در تو سپر سازم شبیه مادرم
ای به قربان تو پیکر تو پیکرها
ای به قربان موی خاکی تو معجرها
امر کن تا که بیفتند به پایت سرها
آه در گریه نبینند تو را خواهرها
از چه یافاطمه یافاطمه بر لب داری
مگر از یاد تو رفته است که زینب داری
حاضرم دست به گیسو بزنم رد نکنی
خیمه را با مژه جارو بزنم رد نکنی
حرف از سینه و پهلو بزنم رد نکنی
شد که یکبار به تو رو بزنم رد نکنی
بگذار این پسران نیز بدردی بخورند
این دو تا شیر جوان نیز به دردی بخورند
راضیم مثل علی اکبر تو بر گردند
دست خالی اگر از محضر تو برگردند
دستمال پدرم را به سرم می بندم
وسط معرکه چادر کمرم می بندم
در شام و کوفه خطبه جانسوز تو عجیب
برقلب دشمنان تو شمشیر میشود
عباس مشک دست علم کربلا حسین
یا صبر بی نظیر تو تصویر میشوند
سعیکم مشکور