متن اشعار مناجات با خدا
زنم دست تأسف روی دستم
که رفت سرمایه ی هستی ز دستم
جوانی را ز کف دادم شدم پیر
ز بار معصیت ، گشتم زمین گیر
خداوندا تو آگاهی ز حالم
که از شرمندگی این سان بنالم
به دست خود ، سیه پرونده دارم
سرخجلت به زیر افکنده دارم
سر خوان تو یک عمری نشستم
نمک خوردم نمکدان را شکستم
طولی نکشد که عمر من سر برسد
پیراهن کربلا به آخر برسد
امروز به دخترم وصیت کردم
گهواره ی محسنم به اصغر برسد
اشعار روضه حضرت زهرا (س) _ حاج ابوالفضل بختیاری
گِرد علی وجود تو اندر طواف شد
راه میان خانه و مسجد ... شد
دست چهل نفر همه در جنگ با علی
دست تو با تمامیشان در مصاف شد
تنها امید دست خدا بود دست تو
دستت شکست و دست علی در طناب شد
از ذوالفقار نام علی کینه داشتند
اما حساب کینه شان با تو صاف شد
دستت محال بود علی را رها کند
وای از غلاف هر چه که شد با غلاف شد
تو دست خیر داری و از خیر دست تو
از مالیات قنفذ ملعون معاف شد
دستی که بوسه گاه نبی بود گوییا
در بازویش دچار کمی انحراف شد
خب . . . با ذکر منبع مجاز . . بله . . . حالا چکار کنم کپی شه؟