مناجات با حضرت حجت روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا
در وادی فراقِ تو ما جا گرفته ایم
از دردِ دوری ات همه ی ما، گرفته ایم
زانو بغل گرفته، مُدام گریه می کنیم
با سیلِ اشک جلوه ی دریا گرفته ایم
لایق نبوده ایم ولی فاطمی شدیم
با نوکری فاطمه معنا گرفته ایم
از برکت دعای تو، لطفِ مادرت
دیگر مسیر پاکی و تقوی گرفته ایم
صاحب عزایِ فاطمه بغضت شکسته شد
تا که سراغ مادرتان را گرفته ایم
دارد بساط فاطمیه جمع می شود
این شامِ آخری، فقط إحیا گرفته ایم
این گریه هایِ اندکِ ما را قبول کن
این گریه را، زِ حضرت زهرا گرفته ایم
با این دو قطره اشکِ عزایی که ریختیم
توشه، برای وحشتِ فردا گرفته ایم
در فاطمیه بحرِ کرم موج می زند
ما خرجیِ محرمِ خود را گرفته ایم
ای با وفا به مجلسِ ما هم سری بزن
آقا بیا که روضه ی سقا گرفته ایم
اشعار روضه حضرت ابوالفضل العباس (ع)
ابروان تو مرا سمت مصلی می کِشد
گریه چشمان تو راهی دریا می کِشد
از خجالت آب گشتی تا که دیدی دختری
عکس مشکی را بروی خاک صحرا می کِشد
ماه جایش آسمان است علتش اینست اگر
آسمان دارد تو را بالا و بالا می کِشد
یک عمود آهنی آمد سرت پاشیده شد
ناله ات ام البنین را دارد اینجا می کِشد
راهزن هایی که دور پیکرت حلقه زدند
کارشان در علقمه دارد به دعوا می کِشد
تا رسیدم پیش تو دیدم که یک دست کبود
یک به یک از پیکر تو تیرها را می کِشد
سینه و پهلوی تو بوی مدینه می دهد
می کِشی درد عجیبی را که زهرا می کِشد
رفتی و با رفتنت ای پاسبان خیمه ها
نانجیبی معجر از سرهای زن ها می کِشد
افتادن تو از اسب در خیمه کرده تاثیر
از داغ تو برادر کردی برادرت پیر
من دستهایت اما از خاک بر گرفتم
داغت شکست پشتم اکنون تو دست من گیر
خدا خیربهتون بده که به روز میکنید مطالب رو