مناجات با خدا
من با خجالت از روی تو رو گرفته ام
شرمنده ام که سر را به زانو گرفته ام
ازمن نگیر گریه ی شب های جمعه را
من با کمیل و یاد پدرم خو گرفته ام
دردسر شده بخدا درد معصیت
از فکر قبر به حاجت دارو گرفته ام
خلوت گزیده ام که خودت هم دم شوی
بنگر که فاصله ز هیاهو گرفته ام
طوفان نَفس کِشتی دل را شکست و
در ساحل نجات تو پهلو گرفته ام